جدول جو
جدول جو

معنی خنده افتادن - جستجوی لغت در جدول جو

خنده افتادن
(بِ کُ تَ فَ دَ)
بخنده درآمدن. خندیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ دَ)
سوراخ گشتن. سوراخ شدن. درزپیدا شدن. شکاف خوردن. شکاف برداشتن: در گیلان و بعضی مواضع دیگر آن را (آن درخت را) آزادوار گویند و چوب آن محکم باشد و دیر پوسد و رخنه در آن نیفتد. (فلاحت نامه)، شکست افتادن. تباهی نمودن. فساد افتادن: بهیچ حال توفیر فرانستانم که لشکر کم کنی که در ملک رخنه افتد و فساد در عاقبت آن بزرگ است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 342)
لغت نامه دهخدا